پنجشنبه و جمعه ای که گذشت

این هفته نه هفته ی گذشته با یکسری از دوستانمون رفتیم باغ امپراطور 

جای قشنگیه قبلا کرایه میدادن واسه پیش فیلم عروس داماد ولی الان 

واسه عموم ازاد شده و خوب و خانوادگیه.بیلیارد و پینگ پنگ و فوتبال دستی و

ماهیگیری و قایق سواری وخیلی چیزای دیگه هم داره که همش رایگانه

یه سری وسایل بازی هم داشت که منو یاد دوران خودمون انداخت یادش به خیر

که دلمون به همین اسباب بازیهای اهنی خوش بود و کلی هم لذت میبردیم تو

اونجا دوست پیدا کردی و باهاشون بازی کردی .این چرخونکه خیلی برات جالب

اومد

خیلی ریلکس به این اسبه نزدیک میشدی اگه جلوتو نمیگرفتم میرفتی

پیشش و اصلا نمیترسیدی

فرداییش جمعه قرار شد بریم کارن چون تو خیلی اونجارو دوست داری

کلی هم با اهنگاش میرقصی .اماده شدیم و رفتیم ولی وقتی رسیدیم 

دیدیم اون شب موسیقی زنده نداره کلی هم به محض ورود به اونجا 

ذوق زده شده بودی اما بعدش حالت گرفته شد واسه اینکه خوشحالت

کنیم گفتیم بریم قلعه.ولی وقتی رسیدیم دیدیم قلعه پلمب شده نمیدونم

چرا بازم قسمت نشد بابایی گفت حالا که اینطوره بریم سینی پر گیلانیان

همینکه دوربرگردونو دور زدیم تو قصر بازی رو دیدی و گفتیم بریم اونجا بالاخره

بعد از کلی گشت و گذار از این ور شهر به اون ور شهر رفتیم قصر بازی سر پوشیده

اولین چیزی که انتخاب کردی قطار بود ولی چون تونل داشت منم باهات نشستم

که یه وقت نترسی

نیلوفر جون در حال انتخاب بازیها

از این بازی خیلی خوشت اومد و 2 بار سوار شدی

همنجا هم یه سری از اسباب بازی هارو قایم کردی و که مثلا بچه های

دیگه نگیرن و خودتم رفتی اونجا نشستی با اینکه خیلی تنگ بود ولی

خیلی زود تغییر عقیده دادی و اومدی بیرون

به قول خودت داری غذا انتخاب میکنی و میگفتی که من میگم

حتی دوست داشتی موقع حساب کردن هم اونجا باشی

همین که بهت گفتم برگرد یه عکس ازت بگیرم اینجوری کردی 

من و بابا هرکاری از دستمون بر بیاد واسه خوشحالی تو میکنیم پرنسس کوچولوی من