تعطیلات 4روزه
دختر قشنگم یه 4 روز تعطیلی داشتیم و بابا گفت که بریم مسافرت .منم از خدا خواسته
شبش چمدونو بستم و یکم خوراکی هم بر داشتم و قرار شد ساعت 4 صبح حرکت کنیم
2تا ماشینی رفتیم و فامیل بابا هم با ما بود گفتیم که بریم استارا/اردبیل / وبعدش هم تبریز .
یکم برنامه بهم خورد و مستقیم رفتیم اردبیل و مقصد اصلی (سرعین) همین که رسیدیم
ما رفتیم اب گرم(ایرانیان) ترسیدم تو رو ببرم چون جایی مخصوص سنت نداشت .بابا اینا
چادر زدن و بساط کباب هم اماده کردن و وقتی ما اومدیم دیگه همه چی اماده بود
اینجا داشتم وسایلو اماده میکردم افرین همکاری
یکم گردنه ی حیران واستادیم
یکی از کارهایی که خیلی دوست داری اینه که روی کاغذ نقاشی بکشی و با قیچی ببری
اولین نهار ما در سرعینبعد از نهار رفتیم دنبال هتل که واقعا سرعین شلوغ بود
اینجا تو لابی نشسته بودین تا بریم بالا تو اتاق
غروب اش دوغ گرفتیم که فقط تو و ترانه خوردین
اینم هوای خوب و اسمون قشنگ سرعین
شب همونجا موندیم .من و تو بابا ساعت 11 شب رفتیم بیرون .تموم بازاراش باز بود و
به حدی شلوغ بود که فکر میکردی ساعت 7 غروب باشه. در ضمن تیم پرسپولیس هم
اونجا کنار هتل ما بودن.یدونه لباس هم برات خریدم
بعدشم رفتیم شیر موز و بستنی خوردیم و وقتی رسیدیم هتل ساعت 2 بود .فردا صبح
صبحانمونو با نون بربری و سر شیر و عسل معروف سرعین خوردیم.بعد حدود ساعت11
راه افتادیم به طرف تبریز(92/3/15)ساعت 2 رفتیم نهار گرفتیم و بردیم پارک خاقانی
که یه گربه کوچولو هم مهمون ما بود.بعدش هم دنبال هتل(هتل ارک)
وقتی میخواستم برم هتل خدا بهت رحم کرد .چون بد شانسی اوردم در حالی که تو بغلم بودی
پام پیچ خورد و افتادم تا 20 دقیقه نمیتونستم بلند شم و پامو تکون بدم.مستقیم رفتیم بیمارستان
ودکتر گفت باید عکس بگیری و خدا رو شکر پام نشکسته بود و گفت رگت کشیده شده
که هنوزم موقع راه رفتن میلنگم
یکم تو هتل استراحت کردیم و غروب رفتیم بیرون و دور زدیم وبعد از خوردن شام بر گشتیم .پایین هتل
کلی مغازه بود / اولین خریدت هنوز بیرون نرفته( گربه)
فردا صبح بعد از خوردن صبحانه رفتیم بازار که فکر کنم اسمش بود تربیت از اونجایی که
تو خیلی ترسویی حاضر نبودی با مجسمه ها عکس بگیری
بعد از اونجا رفتیم موزه ی سنجش تو میدان ساعت
بعدش اومدیم بیرون و نهار خوردیم و حرکت کردیم و برگشتیم به سمت استارا
دقیقا وسط گردنه ی حیران گفتی (پ...پ...)داری ما هم در اولین فرصت نگه داشتیم
اینم عکسهایی که تو جاده گرفتم .کوهستانی و قشنگ بود
نزدیکای ساعت ٩ بود که رسیدیم استارا ومستقیم رفتیم هتل و فردا صبح رفتیم بازار ساحلی
٥دست لباس برات خریدم .یه تلفن هم میخواستی که برات خریدیم و از خودت جدا نمیکردی
حدودای ساعت ١٢ هم حرکت کردیم به سمت خونه
همینجوری با تلفن توی ماشین خوابیدی تا خونه
عاشقتم