تولدت مبارک
تولدت مبارک عزیزم البته با تاخیر همون طور که تو پست قبل گفتم با توجه به اتفاقات پیش اومده تولدت با تاخیر انجام شد از اونجایی که عاشق باب اسفنجی هستی به دستور خود شما کیک تولدتون باب اسفنجی شدالبته نه اونی که فکر میکردیم چون خانوده ی خودم نیستن دلم نمیاد بدون اونا برات تولد بزرگ بگیرم...اگه خدا بخواد سال دیگه یکم جلوتر میگیرم که مامان فریده اینا هم باشن هرچند که هر سال کادوتو برات میفرستن کادوی تولد امسالتم چیزیه که خودت عاشقش بودی و هر وقت میدیدی میگفتی ازاینا میخوام از اینا میخوام از اینا برام بخر.منم دلم میسوخت وبالاخره برات سفارش دادم و بعد از 9 روز اومد دم در خونه نمیدونی وقتی که دیدی چقدر خوشحال شدی و ذوق میکردی .میپریدی بالا پایین و بلند میخندیدی حیف که از اون لحظه عکسی ندارم چون بسته صبح به دستمون رسید همش میپرسیدی و میگفتی مامانی کِی شب میشه؟میخوام چُراغشو ببینم خدارو شکر که یه روز دیگه هم تونستم خوشحالت کنم
و اما عکسهای تولد............
یه چندتایی کاغذ تزئین کردم و دادم برات پرینت بگیرن اخه کلاه باب پیدا نکردم
برگه ی یادگاری
انچه که من تصور میکردم
انچه که اقای قناد بهم تحویل داد
کلاه باب
کوچولوی خوشکلم که کلی موقع عکس گرفتن باهامون همکاری کرد
نیلوفر در حال نگاه کردن کارتون باب اسفنجی و تعطیلی 1 ساعته تولد
قسمت فوت کردن شمع که اینقدر خوشت اومده بود چندین بار تکرار شد
مثلا داره یادگاری هارو میخونه
شمع و ور میداشتی و میگفتی این چیه بابا داره کیکمو کثیف میکنه
قربون شکمت برم که نصف بیشتر ساندویچو خوردی فکر کنم خیلی گرسنت بود
دیگه با کله داشتی میرفتی توش
در اخر هم بازی با بادکنکا که خیلی بهت حال داده بود دست بر دار نبودی
و اما اصل ماجرا و کادویی که اولش بهت گفتم اینقدر عاشقش شده بودی که یه دونه لاکپشت کوچولو
رو میگرفتی دستت وفشارش میدادی و سقفو نگاه میکردی و میگفتی
وااااااااااااااااااااااااای مامانی نیگاه کن چقد ستاره
اما نهایتا به این نتیجه میرسیدی که مامان این خرابه این باطی نداره
این همون لاکپشت کوچولویه
و اینم شلمن لاکپشت موزیکال هدیه من و بابا به تو دختر خوشکل و مهربون
اینم اتاق پر ستاره نیلوفر جون