نیـــــــــــــــلوفـــــــــــر  جــــــــــــــــوننیـــــــــــــــلوفـــــــــــر جــــــــــــــــون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

تمام زندگیم نیلو

روزمرگی های نیلوفر

1391/12/6 0:57
نویسنده : مامان حورا
637 بازدید
اشتراک گذاری

هرروز بین ساعت 9 تا 10 صبح از خواب بیدار میشی

البته قبلش از ساعت 6 صبح به بعد معمولا 2بار از خواب بیدار میشی و اب میخوای

واسه همین هر شب 1 لیوان اب بالا سرت میزارم که مجبور نشم تا اشپزخونه برم

همیشه هم تو از من زودتر بیدار میشی

میای بوسم میکنی و میگی :

مامانی بیدار شو بهم (اون پنیر بده)یعنی نون پنیر

همین که از اتاق میخوایم بریم بیرون میگی :(دستمو بگیر)

باید اول تی وی رو روشن کنم برات تا کارتون ببینی و لقمه های کوچیکه نون و پنیرو بخوری

1ساعت نمیشه که میگی :(مامانی ایچی بده من بوخورم)

حالا هرچی هم بخوری قبوله(پسته/بستنی/کیک/ابمیوه/...)

ظهر که میشه موقع ناهار وقتی بوی غذا بهت میخوره میگی:(مامانی پولو میخورم)

غذاتو که خوردی تقریبا دیگه بهم کاری نداری میری سبد اسباب بازیهاتو هنو هن از اتاقت میاری و وسط هال میریزی

ساعت 2/30 وقتی بابا میاد باید پیشش بشینی و از غذای بابایی هم بخوری

بعد از اینکه با هاش بازی کردی

اونوقته که دیگه کم کم خوابت میاد و میگی:(مامانی بالش بیار او پات بخوابم)

وقتی هم میخوابی میره برای 3 ساعت تا بیدارت کنم

طبق عادت همیشگی هرروز باید 3نفری بریم بیرون وقتی هم برمیگردیم دیگه ساعت 10 شبه

با این اوضاع و احوال بازم خوابوندنت یه داستان شاهنامست

و معمولا تا ساعت 2 شب طول میکشه. وقتی میخوابی میبرمت رو تخت و 1لیوان اب بالا سرت...........

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان آندیا
6 اسفند 91 8:33
ماشالا به نیلوی دوس داشتنی


ممنونم عزیزم
مامان احسان
6 اسفند 91 8:39
سلام گل خاله فدای اون حرف زدنت و موهاتو چشماتو ....


مرسی خاله ی مهربون .احسان گلمو ببوس
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
6 اسفند 91 13:06
وای از دست این نیلوفر و ستایش طلایی دقیقاً همه کاراتون مثل همه قربون دوتا تون بررررررررررررممممممم


ممنون عزیزمستایش خوشکلمو ببوس
آناهیتا مامانیه آرمیتا
6 اسفند 91 14:36
خصوصی داری عزیزم
سه دانشجو
6 اسفند 91 21:39
سلام مامان نیلوفر جووون،با تبادل لینک موافقید؟؟؟؟
مینا مامی لیانا
6 اسفند 91 23:46
جه روزمرگی های شیرین و دوست داشتنی ای


ممنونم از کامنتهای پر مهرت
زهرا(✿◠‿◠)
7 اسفند 91 6:34
وای! شده حکایت این شبای محمد صادق!!!
تا 2.5-3 خوابش نمیبره!
انگاری تازه سر شبه!!!!!!


اره به خدا اینا تا مارو نخوابونن نمیخوابن زهرا جون
مامان نگار
8 اسفند 91 8:19
سلام خاله قربونت بره الهي
دلم خيلي برات تنگ شده بود
هر روز ميومدم بهت سر ميزدم ولي نبودي گلم
خوشحالم از مشهد برگشتيد و ميتونم ديگه هرروز ببينمت
بوسسسسسسسسسسس
ماماني خودت خوبي ؟خوش گذشت


سلام نگار عزیز ممنون که به ما سر زدی.امیر سام گلمو ببوس