یک روز خوب با پارسا خونه ی مامان فریده
گل پسر ما اقا پارسا
پسر دوست صمیمی من از دوران راهنماییه
یه 4 ماهی از تو کوچولوتره /کلی با هم بازی کردین
نشستین با هم کتاب خوندین البته تو یه جوری به کتاب نگاه میکردی و داستان
میگفتی که انگار داری کتاب میخونی
بعدش یه نیم ساعت افتادین تو تم رقصیدن و با تی وی میرقصیدین
وقتی بهتون میوه دادیم گفتی که خودم نارنگی رو پوست کنم
با اینکه پارسا مهمون ما بود ولی تو نشستی سوپ پارسارو خوردی
اما با یک خداحافظی جانانه پسر کوچولوی مارو بدرقه کردی
دوستتون دارمدوستتون دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی