فومن
یه روز خوب دیگه در کنار خانواده خوبم رو رفتیم فومن
(بابا جون.مامان فریده.خاله ناز.دایی هادی.زندایی.امیرحسین .دایی حمید)
روز عید بود که بعد از نهار تصمیم گرفتیم بریم
هوا خیلی خوب بود البته شهر فومن چیز خاصی نداشت
یه پارک خوب داشت که جون میداد واسه عکس گرفتن
بعد از کلی گشت و گذار وخریدن کلوچه ی معروف اونجا غروب برگشتیم خونه
چون که شبش میخواستیم بریم عروسی /ساعت 7 اومدیم خونه
اولش از مجسمه ها میترسیدی ولی بعد برات عادی شد
بابایی و دائی هادی
نیلوفر و دائی حمید
نیلوفر و امیرحسین
تو این 4 تا از بچه ها مجسمه اند
بابا جون و مامان فریده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی