نیـــــــــــــــلوفـــــــــــر  جــــــــــــــــوننیـــــــــــــــلوفـــــــــــر جــــــــــــــــون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

تمام زندگیم نیلو

پارک بانوان

1392/3/1 23:36
نویسنده : مامان حورا
934 بازدید
اشتراک گذاری

یه چند وقتی میشه که هر روز میرم پارک بانوان و پیاده روی میکنم

البته اول تورو میخوابونم بعد ساعت 5 میرم

یه روز که بابا دانشگاه بود منم تورو اماده کردم و با خودم بردم یه سرسره هم داشت که تو کلی

اونجا بازی کردی

.

.

به امیرمحمد اشاره میکردی که بیا عکس بگیر

.

نیلوفر و پسر عموش امیر محمد

.

یه مورچه ی بزرگ حواستو پرت کرد

.

به پیشنهاد خودت رفتین که با اون شمشاد کوچولو عکس بگیرین

.

هر چقدر به امیر محمد میگفتی که عکس بگیریم ورجه وورجه میکرد

دقیقا به من گفتی

(اَااااااااااااه  وای نمیسته)

.

اینم یه چشم غره واسه امیر محمد

.

شکار لحظهنیشخند

.

این عروسکو خیلی دوست داری و در همه حال باهاته

.

تا اینجای کار همه چی خوب بود تا اینکه تو دوچرخه ی یه بچه رو دیدی و گفتی که میخوای

بشینی و مامان اون بچه هم دید که تو دوست داری گفت بزار بشینه  اشکال نداره

ولی ای کاش نمیگفت و از دوچرخه میگذشتیمناراحت

یه چند دقیقه ای راه بردمت و گفتم نیلوفر دیگه بسه مامان /چون میخواستیم بریم خونه

ولی تو اصلا دوست نداشتی بیای پایین.

تازه یه نی نیه دیگه هم اومد که سوار شه .کلی هم تورو راه برد با اینکه از تو کوچولوتر بود ولی

تو بازم پایین بیا نیستی که نیستی.حتی چندین بار بغلت کردم که بیارمت بیرون اما اینقدر

جیغ کشیدی و گریه کردی و محکم میچسبیدی به صندلی که 2نفری نمیتونستیم تورو بیاریم بیرونگریه

دیگه از صاحب دوچرخه اجازه گرفتم که اگه اشکال نداره با دوچرخه بریم بیرون از پارک تا تو یه مغازه

یه چیزی ببینی و دوچرخه رو بدیم.بالاخره اومدیم بیرون پارک و یه دکه اونجا بود ولی هر چیزی که بهت

نشون میدادیم نمیخواستی حتی خوراکیهای مورد علاقتخوشمزه

فروشنده وقتی دید که تو اینجوری گریه میکنی دلش سوخت و یه شیر بهت داد

یه سک سک و یه لواشک و یه ماسک هم برات خریدم

ولی انگار نه انگار همینطور اشک میریختی که دوچرخه میخواماوه

این ماجرا یه نیم ساعتی طول کشید دیگه چون داشت دیروقت میشد و اونا هم میخواستن برن

مجبور شدیم سه چهار نفری بیاریمت بیرون

اون روز خیلی غصه خوردی و گریه کردی .گریه

قلبم درد گرفت و نزدیک بود خودمم گریه کنمناراحت

اینم ماجرای یه روز پارک بردنت کوچولوی منناراحت.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

نیلوفر/مامانه روژینا
30 اردیبهشت 92 0:47
اخی عزیزم نیلوفرجونم.قربونت برم که 2چرخه میخواستی مامانی این دخمله شما ماشالله ماشالله خیلی ناز و خوردنیه اسپند یادت نره.
نیلوفر جونم دوستت دارم


خدا نکنه عزیزم.لطف داری دوستم.ما هم دوستون داریم
مامان زهرا
30 اردیبهشت 92 2:06
سلام عزیزم همیشه به شادی و گردش

دوست خوبم دوست نداشتم ناراحت شی شرمنده تقدیم به تو که مثل گلی نیلوفر خوشگلمو برام ببوس


سلام عزیز دلم.نه .ولی واقعا از ته دل ناراحت شدم.خدا واسه کسی نیاره.مرسی.خدا کوچولوتو برات حفظ کنه
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
30 اردیبهشت 92 11:04
ممنون از راهنمائیت حورا جون نیلوفرمو ببوس


خواهش میکنم عزیزم
مریم- مامان امیرحسین
30 اردیبهشت 92 11:15
ماشاله به این خانم کوچولوی خوشگل و مامانی
خدا حفظش کنه
بوووووووووووووووووووووووووووس


فدات شم گلم
شلمان
30 اردیبهشت 92 14:33
اتاق کودکتان را متحول کنید وسیله ای شیک و تک برای کودک دلبندتان WWW.LASTKALA.COM
مامی دوقلوها(زهرا)
30 اردیبهشت 92 16:39
سلام عزیزم
واااای چقد ناز شدی چه موهای خوشگلی داررررری عزیزم.همیشه لبات خندون باشه.چرا دیگه پیش ما نمیای


سلام گلم.باشه حتما میام شما مامی ویانا و دیانا هستین؟؟؟؟؟؟؟؟
مهسا مامان مرسانا
31 اردیبهشت 92 0:37
عزیزممممممممممممممم

**


قالب و تقویم اختصاصی کودکانه
31 اردیبهشت 92 12:12
طراحی اختصاصی تقویم و قالب وبلاگ با عکس نی نی شما با ارزان ترین قیمت و زیباترین طراحی نسبت یه باقی طراحان قالب وبلاگ های زیر از نمونه کار های ما می باشند http://vaniarashidi.niniweblog.com http://mounes_vahid.niniweblog.com با سفارش از اشانتیون بهره مند شوید
نرگس
31 اردیبهشت 92 12:32



جودی...E .P. Association
31 اردیبهشت 92 12:32



مامان پرنیا
31 اردیبهشت 92 15:33
سلام
عزیییییییییییزم عکسای نیلوفر کوچولو خیلی نازن به خصوص عکسی که لحظه رو شکار کردین


سلام مرسیییییییییییییییییییییییییییی گلم.لطف داری
خالهـ نـــــورآ
31 اردیبهشت 92 21:42
چه دختر خوب و خانومی که می ایسته تا ازش عکس بگیرن

الهی دلش دوچرخه میخواسته خانوم کوچولو


بعضی اوقات خیلی خوب میمونه/
راحله
1 خرداد 92 16:30
الهی بمیرم براش عزیزممممم چقدر دوچرخه دوست داره ....مامانی جون با این اوضاع دیگه فکر میکنم تا وقتی براش دوچرخه نخریدی جرات نداشته باشی ببریش پارک چون بازم بهونه میکنه


خدا نکنه./فردای همون روز باباش براش خرید.دیگه الان فرزند سالاریه دیگه
♥ نیم وجبی ♥
1 خرداد 92 21:01
همیشه به گردش عزیزم
فداتشم که دوچرخه می خواستی عزیییزم نبینم گریتو


ممنون عزیزم
اره خودشو داشت میکشت