نیـــــــــــــــلوفـــــــــــر  جــــــــــــــــوننیـــــــــــــــلوفـــــــــــر جــــــــــــــــون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

تمام زندگیم نیلو

صفارود

جمعه 10 خرداد ساعت 8 صبح بابا از خواب بیدارم کرد و دیدم  تند تند داره ابجوش میزاره و میوه ها رو میشوره میزاره تو پلاستیک .بشقابو برداشت. قندو تو شیشه ریخت میگم چیکار داری میکنی گفت پاشید پاشید که ناهار بریم بیرون از شهر یا به قول خودش پیکنیک.دیگه منم تمام  وسایلو جمع کردم و برنج هم گذاشتم .میوه و چای هم برداشتم و گذاشتم تو ساک و حرکت کردیم. حالا کجا بریم خودمونم نمیدونیم توی راه بابا گوشت گرفت و یکمم بلال گرفتیم .بین استانه و لونک و دیلمان و صفارود بالاخره رفتیم جواهرده .راه هم طولانی بود هم یکسره سربالایی چون  تمام راه کوه بود ولی واقعا جادش زیبا بود و ارزش این همه ...
13 خرداد 1393
1361 10 16 ادامه مطلب

پنجشنبه و جمعه ای که گذشت

این هفته نه هفته ی گذشته با یکسری از دوستانمون رفتیم باغ امپراطور  جای قشنگیه قبلا کرایه میدادن واسه پیش فیلم عروس داماد ولی الان  واسه عموم ازاد شده و خوب و خانوادگیه.بیلیارد و پینگ پنگ و فوتبال دستی و ماهیگیری و قایق سواری وخیلی چیزای دیگه هم داره که همش رایگانه یه سری وسایل بازی هم داشت  که منو یاد دوران خودمون انداخت یادش به خیر که دلمون به همین اسباب بازیهای  اهنی خوش بود و کلی هم لذت میبردیم تو اونجا دوست پیدا کردی و باهاشون  بازی کردی .این چرخونکه خیلی برات جالب اومد خیلی ریلکس به این اسبه نزدیک میشدی اگه ج...
12 خرداد 1393

عاشقانه

                                خورشید و ماه   هر دو نورانی‌اند و زیبا در ماه می‌شود خیره شد   اما در آفتاب نه!   دخترم   گاهی خورشید باش   درخشان   آنچنان که به چشم نیایی   گاهی ماه باش   لطیف   آنچنان که در تو خیره شوند    ...
12 خرداد 1393

انچه گذشت..

نیلوفر مامان هرچقدر بزرگتر میشی حرفات قشنگتر و حرکاتت جالب تر میشه . عاشقانه دوستت دارم  الان دیگه یه روز در میون با من میای باشگاه خدارو شکر بر خلاف انتظارم خیلی خوشت اومده  گاهی میگی اصن خونه نریم همینجا بمونیم . هر چقدر میگم باهامون ورزش کن نمیکنی میگی خجالت  میکشم ولی وقتی میایم خونه همون حرکاتو انجام میدی حتی حرفای مربی رو هم تکرار میکنی ( حالا جلو /حالا عقب/ دست  به کمر /پاهارو میگیرم .حالا 1  2  3  ........ ) یه روزایی که از دستت ناراحتمو میخوای از دلم در بیاری میگی   مامانییییییییییییییییییییییییییی ناراحت  نباش دیگه .من برات سفره میزاااااار...
31 ارديبهشت 1393

کودکانه هایت را دوست دارم

نیلوفر قشنگم دختر خوش زبون من این روزها که بزرگتر شدی خیلی در   کنارت احساس ارامش میکنم کلمه کلمه از حرفات امید زندگی رو در من   زیادتر میکنه . اینروزا خیلی قشنگ حرف میزنی و با تمام وجودت ابراز   احساسات میکنی این منو خیلی دلگرم میکنه .میای سفت بغلم میکنی و   دندوناتو به هم فشار میدی و میگی  مامان خوشکلم خیلی دوستت   دارم.  هرکاری کنم تشکر میکنی مثلا:  مرسی مامان این غذارو درست   کردی..............مرسی مامان منو اوردی پارک ..........مرسی مامان     گذاشتی دوستام بیان خون...
19 ارديبهشت 1393