انچه گذشت........
سلام عروسکم بالاخره اومدم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم اول ار همه تشکر کنم از دوستام که جویای حالمون شدن.مخصوصا منصوره ی عزیز مامان ستایش جون که خیلی دوستش دارم. از خرداد ماه که پست جشن1000 روزگیتو گذاشتم دیگه نیومدم.از همون موقع گشتم دنبال لباس واسه عروسی دایی هومن که 16 تیر بود ولی متاسفانه چیزی خوشم نیومد و دادم مزون برام بدوزن که خیلی عجله ای شد و ساعت 3 روز عروسی لباسموگرفتم اما خدارو شکر همونی که میخواستم شد. هشتم تیر هم دایی مهردا...
نویسنده :
مامان حورا
0:18